******SHINY_STAR******
با سلام خدمت تمامی دوستان عزیز که به این بلاگ میان این وبلاگ تقدیم میکنم به تک ستاره ی قلبم* M*
ساده نوشتن را به خداوندی خدا دوستت دارم نمی دانم کلمه مقدس دوست داشتن را چگونه بیان کنم تا تو باور کنی که دوستت دارم مـــــن هــــــر روز و هــــــــــر لــحــظــه نـگرانــت میــشــوم چــه میــــکنــــــــی؟ پــنــجره قلـــبم رو بـــاز میـــــکنم فــــریاد میـــزنم تهایـــــــیـــــت برای من غمهــــــــــــــــــــــــــــــایت بــــــــــــرای مـــــــــــــــــــــــــــن هـــمه بغـــضــهـــــا و اشـــکهــــایـــــت بــرای مــــن بـــــــرای مــــــــــــــــــــــــــــــــــن بخـــنــــــد آنــــقـــدر بلــــــند تـــا من بشـــــنوم صـــدای خندهایــت را صـــــــــدای هــــمــــــیـــــــــشــــــــه خـــــــــوب بــــودنــــــــــت را دلــــــــــــم بـــــــــــــــــــرایــــــــــــــــــــــت تـــــــــنـــــــــــگــــــ شـــــــــده دوســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــتـــــــــــــــــــــــــــتـــــــــــــــــــــــ دارمــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دلتنگ که میشوی دیگر انتظار معنا ندارد! حسی دارم حرف دل : می خواهم بنویسم لطفا هنگام نظر گذاشتن از ته دل نظر بزارین ... بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست حرف دل : عشق من بمـــــون با من ..... اونقده دوست دارم که .... راستی یادم رفت حرف دل رو نبایــــــد گفت باید تو قلبت حفظش کرد...
عشقم بیا تو قلبــــــم .... منتظرتم..... گــــــاهـــــــي اوقــــــات درد دارد ! با من بمان این روز ها
با من که تنها مانده ام تقدیر خود را خط به خط در چشم هایت خوانده ام حجم دلـــتـــنـــگي هام
یكی می پرسد : اندوه تو از چیست ؟ ✔ آهــــاے آدم هــــا (!)
تو بشو ساحل قلبم هرلحظه بهانه ی تو را میگیرم، هر ثانیه با نبودنت درگیرم، ننال برگ عزیز! که تو محکوم به بادی . . .
زیـــر بــارون نفسـاتـــو دوســـت دارم بـــوی خـــوب ، تـــو رو بـارون میگیــره
یک نفر در همین نزدیکی ها چه نقاش ماهری است گفتی "بخند" .... گفتم " نگاه کن" و من بزنی نازت می كنم ◄نازم كنی دیوونت میشم ◄فراموشم كنی بیادتم ◄ بیادم باشی همیشه باهاتم◄ دوسم داشته باشی برات میمیرم ◄ تنهام بزاری منتظرت می مونم ≈ وقتی فهمید میخوامش، خندید و رفت التماس رو تو چشام دید و رفت
با تمام خوبیهام اون بی وفا رنگ غم تو چشام پاشید و رفت و چه ساده دلم که هنوز دوست داره من سکوت کرده ام ...چون نه اینکه حرفی برای گفتن ندارم ...چون درد بسیار دارم ...چون دردهایم خاموشند .... | دفتر عشـــق كه بسته شـد زمانیکه خاطره هایت از امیدهایت قوی تر شدند
بدان که دوران پیریت اغاز شده است . . . من مانده ام و یک برگه سفید!!!
تنهایی من، همان انتظارم است بعد از رفتن تو این خاطرات شب چشمانت است که بعد از رفتن تو جز تو…! اگر دبیر فیزیک بودم عشقت را در فرمولی می گذاشتم اگر دبیر یمی بودم نامت رابانامم می امیختم وازمخلوط کردن ان عصاره ای از محبت می گرفتم اگردبیر ادبیات بودم بوسیله ی تو نثرهارابرای بچه ها معنی میکردم اگردبیرزبان بودم ازته دل فریاد میزدمilove you iloveyou اگردبیرجبربودم عشقت را به زیر رادیکال می بردم اگردبیرهندسه بودم عشق پاکت رادرهرم دلم جای می دادم اگردبیر مثلثات بودم سینوس عشقت را می گرفتم اگردبیر زمین شناسی بودم عشق تو را لابه لای چینها و گسلها جستجو می کردم اگر دبیر تاریخ بودم سرگذشت عشقت را در سرلوحه ی تاریخ می نگاشتم
لطفا هنگام نظر گذاشتن از ته دل نظر بزارین ... نـﮧ نمے دانے ... نمے دـآنے آنگاه که غرور کسی را له می کنی، تنم به لرزه مى افتد ؛ هربار که مى گویى : “ برو ... برو و به زندگیت برس ” ! مگر نمى دانى که تمام زندگى من تویى ... ! شايد لحظه اي کوتاه بتوني بخندي...لبخند بزن..هر چند کوتاه..هر چند دلت پر غصه اس..ولي بخند..شايد لحظه اي که لبخند رو لبته فراموش کني..دل دل دل درموندتو...واي که چقدر دلت گرفته..اما اونو ببين ..مي خنده..شايد ندوني واسه چي..اما تو هم به خنده ي اون بخند..هر چند دلت پر غصه اس..فکر کن..شايد همه چي مي تونست خيلي سخت تر از اين بشه..هر چند دلت پر غصه اس..اما همه ي اينا هم مي تونه باعث لبخند تو بشه..لبخند بزن..از روي رضايت..خوشحال باش..هر چند لحظه اي کوتاه..اما اشکاتو پنهون نکن..هيچ وقت..هر وقت دلت گرفت..هر وقت مثل الان دلت پر غصه شد..اشک بريز..گريه کن ..بدون واهمه..مثل من..تو خلوت خودت..اما يادت نره که لبخند بزني..هر چند براي لحظه اي کوتاه..هر چند دلت پر غصه اس خدایا ، توی ریاضی زندگی بدجوری زیر رادیكال سخت تنهائی گیر كردم و دارم مثل یك عدد اصم گم میشم توی بازه باز آرزوهام كه تا بینهایت ادامه داره . جســـارت مـــی خــــواهــد!!! بالــشــش از هـــق هـــق هـــای دختــــرانه خیــــس اســـت ... ! شیشه ای میشکند , یک نفر میپرسد که چرا شیشه شکست ؟؟ آن یکی میگوید شاید این رفع بلاست دل من سخت شکست هیچ کس هیچ نگفت !! غصه ام را نشنید !! از خودم میپرسم ارزش قلب من از شیشه ی یک پنجره هم کمتر بود ؟؟ ...!شرمنده میکنی اگه میدونستی قطره بارون وقت دورشدن از ابرا چه حالی میشه........ اگه میدونستی یه بندر وقت رفتن کشتی ها چه تنها میشه....... اگه میدونستی درخت کاج وقت پرکشدین پرنده ها چه غمگین میشه....... اگه میدونستی که رفتنت چه آتیشی به جونم می کشه...... اون وقن آنقدر راحت نمی گفتی....... رسم روزگاره: کسي که از ديدنش سير نشده اي زود از دنياي تو ميرود ، بدون اينكه حتي ردي و نشوني از خودش در دنياي تو به جا بزاره .چه آرزوهايي با او نداشتي ، چه آينده ي زيبايي را با او مي ديدي، فرصت نشد كه فقط يك بار سرت را بر روي شانه هايش بزاري و گريه کنی. رسم روزگاره: وقتي از هر روزي بيشتر به او نياز داري ، وقتي هنوز خوشبختي را در كنار او حس نكردي ، وقتي هنوز ترانه هاي عاشقي را تا آخر با او نخوانده اي ، دركمال ناباوري مي بيني كه او را در کنارت نيست . چه فكر پوچي بود كه دست در دست او خنده کنان تا اوج آسمان خواهي رفت و او صورتت را پر از بوسه ميکند. رسم روزگاره: با خود گفتي اگر اين بار ببينمش دست او را مي گيرم ، خيلي محكم مي گيرم و نمي گذارم كه برود . او بايد براي هميشه ** بماند . دستي را گرفتي اما اين دست كيست كه خيلي سرده ؟ تو دست در دست تنهايي دادي . اون دست رهات نمي كنه ! رسم روزگاره: دوستت دارم اگه کسی رو دوست داری خوب بهش بگو . . .
چون ساده زیستن دوست دارم
پس ساده می نویسم :
دوستت دارم ...
میگن اگه میخوای تو عشقت
شکست نخوری
فقط یکی رو دوست داشته باش
و بهش بگو تو رو بیشتر از خودم
دوست دارم!
میگن عاشقا عشقشون رو
زیبا می بینن.
این دفعه که دیدمت
خیلی زیبا شده بودی.
نمی دونم
تو هر دفعه داری زیباتر میشی
یا من عاشقتر؟!
عادت کرده ام
کوتاه بنویسم
کوتاه بخونم
کوتاه حرف بزنم
کوتاه نفس بکشم
تازگی ها
کوتاه زندگی میکنم
یا شاید
کوتاه بمیرم
نمیدانم...
رد پای اشکهایم را بگیر ،
تابدانی خانه ی عاشق کجاست
به نام عشق ...
یکی بود
یکی نبود
کدام قصّه بی عشق
زیبا می شود ؟!
کاش می آمدی و
تازه می شدم
ازین تکرار !
چقـــــــــــــدر ...
دلم برای کسی
تنگ است !
از قلب تو تا من یک راه
مستقیم است،
اگر گم شدی از این راه بیا.
ای تو زيباترين زيبايی ، ای رويای بيداری
به خداوندی خدا دوستت دارم
ای بيقرار دلم ، ای تك درخت دشت سرخ قلبم ،
به همين لحظه های مقدس عشق قسم دوستت دارم
ای آنكه چشمت بارانی است ، ای تو كه روحت شادابی است ، و
رگهايت از خون محبت جاری است
به آن كعبه مقدس عشق قسم دوستت دارم
زندگی من ، ای آغاز من ، ای سرآغاز من ، ای فردای من
به همان لحظه ديدارمان قسم دوستت دارم
یک نگاه کمی نامهربان،
یک واژه ی کمی دور از انتظار،
یک لحظه فاصله...،
میشکند بغضت را...
حرف دل :
"نبودن "هیچ کس سخت نیست.
فراموش کردن یک "بودن"سخت است...
آمیخته با دلتنگی
کم می آورم
بازوانی می خواهم که تنگ در برم بگیرند
اما نه هر بازوانی
فقط حصـــار آغوش تـــــــو ...
شانه هایی می خواهم که پناهی باشد برای گریه هایم
اما فقط ، شانه های مردانه ی تــــــــــو را می خواهم .
دیوار اتاقم پُر است از عکس های دونفره ای
که قرار است بعدا ، با هم بیندازیم
و آن " بعدا " خواهد آمد؟؟؟
صندلی ام کنار صندلی تـــــــــــو ، رو به پنجره است
همان پنجره ای که با شنیدن صدای پایت
تو را از آن نگاه می کنم هر شب، که خسته بر می گردی به
خونه خونه ی من و تــــو ، خونه ی مــا
من ؟ .... خوبم ، خوب ِ من
من فقط حسی دارم که نمی دانم چیست
دلم سخت تنگ تــــوست
و " بعدا " تنگ تر هم خواهد شد
می دانم ...!
نمی توانم
یک کلمه به ذهنم می رسد
" تـــــــو "
تمام شد
این هم نوشته ی امروز...
آه بی تاب شدن، عادت کم حوصله هاست
همچو عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست
آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
بال وقتی قفس پرزدن چلچله هاست
بی تو هر لحظه مرا بیم فروریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست
باز می پرسمت از مساله ی دوری و عشق
و سکوت تو جواب همه ی مساله هاست...
شـــــــايـــــــد تــــــنـــــــهـــــــا شــــــــادي زنـــــــــدگـــــــي
ايـــــــــن اســــــت کـــــــــه
هــــيــــچ کــــــس نــــمـــيــــدانـــــد
تــــــا چــــــه حـــــــد غــــــمـــــگـــيـــنم......
وقتــ ـی مـ ـی رود ...
و همـ ـه مـ ـی گــویند : دوستتــ ـــــ نداشتــ ـــــ ...
و تـ ــو نمــ ـی تـــوانـ ـی بــه همـ ـه ثـــابتــــ ــــ کنـ ــی
کـ ـه هـ ــر شبــ ــــــ
بـ ـا عــ ـاشقــ ـانه هـ ـایـش خـ ــوابتــ ـــــ مـ ـی کـ ــرد !!
گاهـ ـی حجـ ـم ِ دلــــتنـگی هایـ ـم
آن قــَ ـــ ـدر زیـاد میشود
که دنیــــا
با تمام ِ وسعتش
برایـَم تنگ میشود ...
... دلتنــگـم...
دلتنـــــگ کسی کـــــه
گردش روزگــــارش به من که رسیــــد از
حرکـت ایستـاد...
دلتنگ کسی که دلتنگی هایم را ندید...
دلتنگ ِ خود َم...
خودی که مدتهــــ ــــ ــاست گم کـر د ه ام ...
گذشت دیگر آن زمان که فقط یک بار از دنیا می رفتیم
حالا یک بار از شهر می رویم
یک بار از دیار … یک بار از یاد … یک بار از دل … و یک بار از دست
سبب ساز سكوت مبهمت كیست ؟
برایش صادقانه می نویسم: برای آنكه باید باشد و نیست...
مـــــرا ڪہ هـیـچ مـقـصـدے بـه نـامـم
و هـیـچ چـشـمـے در انـتـظـارم نـیـسـت را
بـبـخـشـیـد /.
ڪہ بـا بـودنـم تـرافـیـڪ ڪـــرده ام ×
من می شم ماهی مرده
تا بگن به عشق ساحل، لب دریا جون سپرده....
حتی تو اگر به خاطرم تب نکنی، من یک طرفه برای تو میمیرم
ومن محکوم به تنهایی . . . وپاییز پایان مشترک ماست!!!
عـطـــر خـــوب، تــو رو بـارون میگیــره
بـا تــو زندگیـــم چــه رویــایــی میشـــه
بـا تــو ایــن قـلـــب یخــی جــون میگیــره
دوست دارم تمــوم لحظـه هامو با تـو باشم
دوســت دارم کـه دســت گـرمـتــو بگیــرم
دوسـت دارم تمــوم خاطراتـم با تــو باشــه
دوسـت دارم تـو انتظـار تلــخ تــو بمیـــرم
دوسـت دارم فقـــط چشــاتــو وا کـنــی
تـا ببیـنــی کـــه چـقــــدر دوســت دارم
همـــه خـوبـــی هـاتـــو بـاور مـی کـنـــم
نمــی تــونـــم بـی تـــو طـاقـــت بـیـــارم
زیـــر بــارون نفسـاتـــو دوســـت دارم
بـا تــو زندگیـــم چــه رویــایــی میشـــه
بـا تــو ایــن قـلـــب یخــی جــون میگیــره
دوست دارم تمــوم لحظـه هامو با تـو باشم
دوســت دارم کـه دســت گـرمـتــو بگیــرم
دوسـت دارم تمــوم خاطراتـم با تــو باشــه
دوسـت دارم تـو انتظـار تلــخ تــو بمیـــرم
دوسـت دارم فقـــط چشــاتــو وا کـنــی
تـا ببیـنــی کـــه چـقــــدر دوســت دارم
همـــه خـوبـــی هـاتـــو بـاور مـی کـنـــم
نمــی تــونـــم بـی تـــو طـاقـــت بـیـــارم
چیزی
به وسعت یک زندگی برایت جا گذاشته است …
خیالت راحت باشد
آرام چشم هایت را ببند
یک نفر برای همه نگرانی هایت بیدار است
یک نفر که از همه زیبایی های دنیا
تنها تو را باور دارد …
فکر و خیال
وقتی که دانه دانه موهایت را سفید می کند...
گفتی" بگو " ....گفتم "بشنو"
گفتی "عاشق شو" ..... گفتم "حس کن"
گفتی "ثابت کن" .... گفتم "لمس کن"
گفتی "گریه کن" .... گفتم "بزن"
گفتی " برو " ....گفتم ... "خدا نگهدار"
ببین !
همیشه حرف ، حرف تو بوده!
چه سر به راه
پا در راه جدائی نهادم!!
گاهی وقتها دلم میخواهد بگویم:
من رفتم، باهات قهرم، دیگه تموم، دیگه دوستت
ندارم...!
وچقدر دلم میخواهد بشنوم:
کجا بچه لوس؟ غلط میکنی که میری! مگه دست خودته؟
رفتن به این راحتی نیست...!
اما نمیدانم چه حکمتیست که آدمی , همیشه اینجور وقتها
میشنود:
به جهنم...!
╬♥═╬
╬═♥╬
╬♥═╬
╬═♥╬
╬♥═╬
╬═♥╬
╬♥═╬
╬═♥╬
این قانون معرفت منه .....
| دیـدم منــم تــموم شــــــــــــــــــــــــدم
| خونـم حـلال ولـی بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدون
| به پایه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
| اونیكه عاشـق شده بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود
| بد جوری تو كارتو مونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
| برای فاتحه بهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
| حالا باید فاتحه خونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
| تــــموم وســـعت دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو
| بـه نـام تـو سنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد زدم
| غــرور لعنتی میگفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
| بازی عشـــــقو بلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
| از تــــو گــــله نمیكنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
| از دســـت قــــلبم شاكیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
| چــرا گذشتـــم از خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــودم
| چــــــــراغ ره تـاریكـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیم
| دوسـت ندارم چشمای مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
| فردا بـه آفتاب وا بشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
| چه خوب میشه تصمیم تــــــــــــــــــــــــــــــــو
| آخـر مـاجرا بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشه
| دسـت و دلت نلــــــــــــــــــــــــرزه
| بزن تیر خـــــــــــــــــلاص رو
| ازاون كه عاشقـــت بود
| بشنواین التماسرو
| ...............
| .........
| ....
|.
یک دنیا حرف نا گفتنی!!!
و یک بغل تنهایی و دلتنگی...
درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمی شود!!!
در این سکوت بغض آلود
قطره کوچکی سرسره بازی می کند!
و برگ سفیدم
عاشقانه قطره را به آغوش می کشد!
عشق تو نوشتنی نیست...
در برگه ام , کنار آن قطره
یک قلب کوچک می کشم !
و , وقت تمام است!!!
برگه ها بالا...
گاهے دلمـ از ـهر چه آدمـ است مے گیرد...!
گاهے دلمـ دو کلمه حرف مهربانانه مےخواهد...!
نه به شکل ِ دوستت دارم و یا نه بــ ِ شکل ِ بے تو مے میرمـــ...!
ساده شاید ، مثل دلتنگ نباش... فردا روز دیگر ے ست !
لطفا هنگام نظر گذاشتن از ته دل نظر بزارین ...
و انتظارم، همان عشق!
و عشق تنها بهانه ی بودنم!
بی بهانه ام نکن!
چقدر غریب شده ام میان این همه آشنا…
چند روزی است حجم تنهایی را بر روی قاب آبی دلم نقاشی می کنم
نه
قلم در دست من نیست
من نقاش این تنهایی نیستم
قلم در دست گرفته..
و به حرمت شبهای تلخ من
حجم تنهایی را بر قاب دلم نقاشی می کند لطفا هنگام نظر گذاشتن از ته دل نظر بزار
ین ...
حرف دل :
به این غروب غریبم بخند حرفی نیست
طلسم اشک مرا با فریب دزدیدند
تو هم برای فریبم بخند حرفی نیست
ـهیچکس نمے دـآند
پـُشتـِ ایـטּ چهــره ے آرـآمـ در دلمـ چـﮧمیگـُـذرد
کسے نمے دـآند
ایـטּ آرـآمش ظـآـهــــــر وایـטּ دلـِ نــــــــآ آرـآمـ
چقـدر خستـﮧ اَمـ میکـُـند
بـــی شَکــــــ مَـــــن
رتبــــ♥ـــــه اوَل میشدم
بَـســـ کـــــ♥ــــه تِکـــرار کَردم
نامَـتــــ♥ ـــــ را در مـــــرور خاطِـــــــراتـــــــ✿
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی،
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی،
آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ،
آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی،
آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری
می خواهم بدانم،
دستانت رابسوی کدام آسمان دراز می کنی تابرای
خوشبختی خودت دعا کنی؟
نمیدانم چطور میگذرد…!
اما برای من…
انگار…
خنجر بر گلویم گذاشته اند…
اما نمیبرند…
یـــک نقطـــــه
یـــک لبخنـــــد
یـــک نگــــــــاه
یـک عطر آشنـا
یــک صــــــــدا
یــک یـــــــــــاد
از درون داغونـــت می کــــند
هــر قدر هـــــم کـــه محکــــم باش... ای که دنیایش تو هستی
قلب پر مهرم شکستی
آمدی جایم گرفتی
در کنار او نشستی
کاش من جای تو بودم…
قصه میگوید برایت
از امید و آرزوها
مینشیند روبرویت
با نگاهی، پر تمنا
کاش من جای تو بودم…
مینشیند در کنارت
آن شب خوب عروسی
شادی از آوای تبریک
آن سرور و دیده بوسی
کاش من جای تو بودم…
در عقیق دیدگانت
مینشیند نقش فردا
میرود از شهر قلبت
تکسوار درد و [...]
مثل یك نقطهy خسته ، به دنبال x خودم تمام صفحه دو بعدی روزگار رو طی كردم . نمی دونم گزاره رابطه بینمون چیه ؟ ولی خوب می دونم كه هر چه پیش می ره من از xخودم دورتر میشم.
خدایا بد جوری دلم برای دورانی كه كه یك عدد صحیح بودم تنگ شده . یك عدد صحیح ساده بدون هیچ توان و ضریبی كه دركش رو سخت كنه .
توی دنیای یك بعدی بچگیم فرمولهای خوشبختیم چقدر ساده جلوه می كردند! توی اون دنیام از مجهولات آینده خبری نبود . من بودم و یك جدول ضرب كه حسابش همیشه دو دو تا،چهار تا بود . قدر مطلق تمام كارهام با نیت كاهام همیشه برابر بود و من می دونستم كه انتهای محور زندگیم به سوی كیه ! همیشه اون بی نهایت پیش روم بود.
ولی كم كم با كشف ریاضی زندگی فهمیدم كه چه آسون می تونم تبدیل بشم به یك عدد مختلط و بعد اونقدر خودم رو گویا كردم كه حاضر شدم همه چیز رو به زبون بیارم و هیچ وقت نترسیدم كه اون بینهایت رو گم كنم . تازه فهمیدم كه زندگی ابعاد دیگه ای هم داره .
كاش دفتر ریاضیم گم می شد ، كاش كتابم می سوخت و من همیشه صفر میشدم و در جا میزدم! ولی من قاطی تمام اعداد شدم ، وارد تمام فرمولها شدم و بعد آلوده و گنگ رسیدم به اینجائی كه هستم . حالا مجموعه زندگیم تهی شده .
حالا حتی خودم هم نمیدونم كه چی هستم ولی اینو خوب می دونم كه اون بینهایت كیه، چیه و كجایت؟ اون بینهایت تو بودی و تو هستی و واسه من همین بسه! یکی از لذتهایی که ندارم...
اینه که بزرگترین بحثهای زندگیم اینا باشه:
کی اول گوشی رو قطع کنه..
اگه 5 دقیقه دیر کنم با صدتا اس ام اس و 50تا میس کال نگرانم بشه..
توی بزرگترین مهمونی ها باشم و از اول تا آخر بهش اس بدم و بگم تو نباشی همه جا تنهام...
برای خرید کردنش فقط و فقط حضور و نظر من مهم باشه نه خودش و خریدش.....
نــزدیــک شــدن بــه افــکــار دختــری...
کــه روزهـــا...
مــردانــه بـــا زنــدگــی مــی جنـــگد ...
امــا شـــب هــا...
گاهی درخواب به من سرمیزنی!!!
تـــــــــو...
مــاه را دوست داری...
من...
مـــاه هاست که تو را...!!
می خوام برم.........
کسي را که خيلي دوست داري، زود از دست مي دهي **از آنکه خوب نگاهش کني. **از آنكه او را در آغوش
اگه از یه اخلاقش بدت میاد خوب بهش بگو . . .
اگه قهری و دوست داری آشتی کنی خوب بهش بگو . . .
طرف که خــدا نیست همه اینارو بدونه . . .
به سلامتي عاشقايي كه
با ديدن آدماي رنگارنگ
عشق يك رنگشون رو از ياد نميبرن
اصن دختر باید تو پاییز که میخواد بره بیرون لباس گرم نپوشه !!!
که سردش بشه و پسره کت شو بده بهش...
دختره بگه پس خودت چی؟
بگه بپوش عزیزم بوی عطرتو بگیره لباسم...
يه وقــــتایی که دلت گـرفته ؛ بغض داری ، آروم نـیستی ! دلت بـــراش تـنگ شده .... حـوصله ی هـیـچـکسو نـداری ! به یــاد لحظه ای بیفت کـه : اون هــمه ی بی قـراری هــای تـو رو دیـــد؛ امــا .... چـشمـاشـو
بست و رفــت ... !!!
چيزي که زن دارد و مرد را تسخير مي کند ، مهرباني اوست ، نه
سيماي زيبايش.
ويليام شکسپير
نمی دانم چه حسی هست این عاشقی ؟
وقتی می نشینم ،
وقتی راه می روم
، وقتی می خوابم دوستت دارم
وقتی صدایی می اید دوستت دارم ،وقتی سکوت است دوستت دارم
چه می کنی با من که چنین راحت همیشگی شده ای
قالب ساز وبلاگ پيچك دات نت